کد مطلب:119219 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:147

به یکی از فرماندارانش











.

(نامه بیست و دوم)

... اما بعد! من تو را شریك در امانتم (حكومت و زمامداری) قرار دادم و تو را

[صفحه 151]

صاحب اسرار خود ساختم. من از میان خاندان و خویشاوندانم مطمئن تر از تو نیافتم به خاطر مواسات، یاری و اداء امانتی كه در تو سراغ داشتم. اما تو همین كه دیدی زمان بر پسر عمت سخت گرفته و دشمن در نبرد محكم ایستاده، امانت در میان مردم خوار و بی مقدار شده و این امت اختیار را از دست داده و حمایت كننده ای نمی یابد، عهد و پیمانت را نسبت به پسر عمت دگرگون ساختی و همراه دیگران مفارقت جستی. با كسانی كه دست از یاریش كشیدند همراه شدی و با خائنان، نسبت به او خیانت ورزیدی. نه پسر عمت را یاری كردی و نه حق امانت را ادا نمودی. گویا تو جهاد خود را به خاطر خدا انجام نداده ای، گویا حجت و بینه ای از طرف پروردگارت دریافت نداشته ای و گویا تو با این امت برای تجاوز و غصب دنیایشان حیله و نیرنگ به كار می بردی و مقصدت این بود كه اینها را بفریبی و غنائمشان را در اختیار گیری. پس آنگاه كه امكان تشدید خیانت به امت را پیدا كردی تسریع نمودی، با عجله به جان بیت المال آنان افتادی و آنچه در قدرت داشتی از اموالشان كه برای بیوه زنان و ایتامشان نگهداری می شد ربودی! همانند گرگ گرسنه ای كه گوسفند زخمی و استخوان شكسته ای را برباید! سپس آن را به سوی حجاز با سینه ای گشاده و دل خوش حمل نمودی! بی آنكه در این كار احساس گناه كنی! بی پدر باد دشمنت! گویا میراث پدر و مادرت را به سرعت به خانه ی خود حمل می كردی! «سبحان الله» آیا به معاد ایمان نداری؟ از بررسی دقیق حساب در روز قیامت نمی ترسی؟!

ای كسی كه در پیش ما از خردمندان به شمار می آمدی، چگونه خوردنی و آشامیدنی را در دهان فرومی بری در حالی كه می دانی حرام می خوری و حرام می آشامی؟ چگونه با اموال ایتام و مساكین و مومنان و مجاهدان راه خدا، كنیز می خری و زنان را به همسری می گیری؟ (در حالی كه می دانی) این اموال را خداوند به آنان اختصاص داده و به وسیله آن مجاهدین بلاد اسلام را نگهداری و حفظ می نمایند! از خدا بترس و اموال اینها را به سویشان بازگردان كه اگر این كار را نكنی و خداوند به من امكان دهد وظیفه ام را در برابر خدا درباره ی تو انجام خواهم داد و با این شمشیرم كه هیچ كس را با آن نزدم مگر اینكه داخل دوزخ شد، بر تو خواهم زد.

[صفحه 152]

به خدا سوگند اگر حسن و حسین این كار را كرده بودند، هیچ پشتیبانی و هواخواهی از ناحیه ی من دریافت نمی كردند و در اراده ی من اثر نمی گذاردند، تا آنگاه كه حق را از آنان بستانم و ستمهای ناروایی را كه انجام داده اند دور سازم. به خداوندی كه پروردگار جهانیان است سوگند اگر (فرضا) آنچه تو گرفته ای برای من حلال بود، خوشایندم نبود كه آن را میراث برای بازماندگانم بگذارم. بنابراین دست نگهدار و اندیشه نما! فكر كن به مرحله ی آخر زندگی رسیده ای، در زیر خاكها پنهان شده ای و اعمالت به تو عرضه شده، در جایی كه ستمگر با صدای بلند ندای حسرت سر می دهد و كسی كه عمر خود را ضایع ساخته درخواست بازگشت می كند، ولی راه فرار و چاره مسدود است!


صفحه 151، 152.








    1. بعضی گفته اند مخاطب این نامه «عبدالله ابن عباس» است.